روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شطوری قوقولی

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ

هیشکی نبود باهام همراه‌شه که مسیر خابکاه تا ترمینالو تنها نباشم.خب؟بگو‌خب!

زنگ‌زدم آژانس ماشین فرستاد.یه من یه راننده.خب؟بگو خب!
راننده نگو بلا بگو‌ شیطون دلربا بگو...ایییشششش حالم به هم خورد،عق
یارو یه عطری زده بود اووووووففففف اصن سوار ماشین میشدی انکار وارد یه عالم دیگه‌شدی..
ابروها شیطانی!!!
آهنگ دیرین داران و دوپس دوپسشم به راه بود..
خلاصه تا برسیم مست وملنگ عطرش شدم. زشت بود اگه اسم عطرشو نیپرسیدم نه؟!!!


پ ن:سوار که شدم گف:تنهایی؟
تا نوک‌زبونم اومد بگم:آره خیلی وقته ومحو افق شم!
اما گفتم:بله،حرکت کن!

ولی خدایی «حرکت کن»هم ابهتی داره ها واسه خودش.

پ ن:اومدم تعریف ابروها و عطر و آهنگاشو واسه مامان میکنم .میگه :وای تو چرا سوار شدی؟!
نه واقعا چیکار میکردم،مال آژانس بود خو!بعدشم ما دیگه کرگ بارون دیده شدیم (خخخخ اینم خیلی باکلاسه) از بس یه وقتایی مجبور شدیم شخصی سوارشیم و با سلام وصلوات به مقصد برسبم


  • ماهی گلی