روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

خط خطی ام

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۵۶ ب.ظ

واحدام دونه دونه دارن پاس میشن ،از طرفی هم اتفاقی که برام محال شده بود و دیگه بهش فک نمیکردم داره روند خوبی رو طی میکنه...اما..

 چرا از بین اون همه آدم ادل باید سر تقسیم بندی اتاق ۴۰۷ اشتباه کنن و شش نفرو بدن برای یک اتاق!که الان مجبور شم ده دفه زنگ بزنم به مسئول خابگاه و از بدشانسی جواب نده:/
بدم میاد از این خصلت خودآزاریم.من الان تختمو دارم کمدمو دارم ثمین و‌شیمان که وسیله هاشون مونده و بی جاومکانن اونوقت من دارم خودمو میکشم و زنگ پشت زنگ:|
خوشم نمیاد بفرستنم یه اتاق دیگه:/ از طرفیم دوس ندارم باعث جداافتادن سه تا دوست شم:|
اصن ثمین تو گلستان چیکار میکنه اومده گند زده به برنامه هامون..داروها رو که تو گلستان بهشون اتاق نمیدادن..ااااه لعنتی:|
من الان باید علوم پایه بخونم نشستم به اینا فکر میکنم:/

قربون خدا..دید زیادی هوامو داشته خیلی خوشال شدم این مدت تو این یه مورد زد تو پرمون که تعادل برقرار شه :|



حدود یک‌ساعت بعد نوشت:حل شد.ثمین میره یه اتاق دیگه...یوهووووووو خخخخ
خدایا مخلصیم،چاکریم..حسابیییی


  • ماهی گلی