روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

سلام‌ زندگی:)

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۰۷ ب.ظ

باورم نمیشه که داشتم میمردم!!

 هم گشنه بودم هم میخواستم زودتر یه عصرونه بخورم‌برم به بدبختیام برسم :دی
لقمه پرید تو گلوم..حالا نه اونوری میرفت نه اینوری!
هیشکی ام خونه نبود:(((
وای خدا مرسی که نمردم!مرسی که زندم :)


  • ماهی گلی