روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

نزدیکتر نشین

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ

دانه دانه گلبرگ های گل را میکنم..میاید،نمیاید،میاید...

چشمانم را میبندم دو انگشت اشاره ام را به هم نزدیک میکنم،به هم میرسند

حافظ باز میکنم:غمت سرآید

فال قهوه را امتحان میکنم:مردی میاید


مگر میشود همه اینها دروغ باشد.حتما میایی..

شاید آمده ای ،در همین حوالی..نزدیکتر بیا

  • ماهی گلی