روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

نخوردیم نون گندم اما همه جلو چش ما خوردن:|

سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ

بسمه تعالی


اینجانب یک عدد مجرد بینوا،تقاضا دارم مراحل لاو ترکاندنتان را محدود به خانه و فضاهای خصوصی کنید.چرا که من ِ تنها میبینم و آنچه را دیده میبیند دل کند یاد.بعد اونوقت بیا و درستش کن!



اصن ینی شانس منه هاااا.نشد من یه بار سوار اتوبوس شم یه زوج نشینین ردیف جلوییم یا کناریم.بعد حالا هی اونا دست در دست هم لب رو...استغفرالله!! آخرشم که خسته میشن دختره سرشو میزاره رو شونه پسره،پسره هم سفت بغلش میکنه و لالا.
با اینکه در بیشتر موارد هیچ حلقه ای در دست هیچکدومشون نمیبینم ولی باز پیش فرض رو نامزد بودنشون میگیرم تا پانشم بالابیارم روشون:/
حالا من..سرمو تکیه میدم به صندلی ..هی ماشبن میره رو دست انداز گردنم از ده جا دیسکش میزنه بیرون:/
اون وسطا هم برای اینکه صدای ملچ ملوچشونو نشنوم هندزفریمو میزارم تو گوشم.البته چشامم میبندم دیگه بدآموزی داره:|

حالا ..این از دو‌ساعت اتوبوس و جاده..بعد میام نت،اینستا پر از عکسای دست در دست هم که یه رد رژ هم رو دست آقاهه ست..اینم که وبلاگا..میشینم زار میزنماااا

و در انتها مجددا درخواست خود را تکرار میکنم..لاو ترکاندنتان را ببرید در فصاهای خصوصی لطفا:| درس و مغش داریم بوخودا


  • ماهی گلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

یه چیزی بگوارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">