روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

من از فردا آدم میشم.حالا ببین

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۳۱ ق.ظ

داشتم درس میخوندم برقا رفت (گریه)

 میخواستم هرطور شده بافت رو تموم کنم بعد بخوابم ،نشد که بشه (گریه)
گذشته از بافت،جنین و آناتومی و بیوشبمی و‌نصف فیزیولوژیمم مونده و یک هفته فقط فرصت دارم تا آزمون علوم پایه (گریهههههه،چنگ انداختن رو صورت،وی وی وییی)
دارم فک میکنم تو همه این مدت پس چی خوندم .فقط پاتو وایمنی و تغذیه و بهداشت و یه کوچولو روان!ینی خااااک بر سر من:(((
خونده هامم یادم نیست آخه:( کسی میدونه چیکار میشه کرد تا حافظه یه‌کم با آدم راه بیاد؟!
الان وقت رفتن برق بود آخه:/


*بیان جان چشمت دنبال این چن تا دونه دنبال کننده منه؟! برای چی ازم میگیریشون؟!برای چی قطع دنبال کردن میکنی خودبه خود.اینه رسمش؟نه بیان جان اینه رسمش؟من زخم‌خورده بلاگفام بهت پناه آوردم اونوقت تو اینطوری با من رفتار میکنی؟!یه‌کم مهربون تر فدات شم:|


  • ماهی گلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

یه چیزی بگوارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">