روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

میدونم دارم غر میزنم:)

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ

بشقابمو‌ برداشتن دارن استفاده میکنن.با اینجاش مشکلی ندارمااا بشقابو‌که نمیخورن مسئلم اینه که قرار نیس بشورنش:/ 

 سفرمو پهن کردن وسط داشتن قابلمه داغ رو میزاشتن روش..لحظه اخر عقلشون رسید که سفره ذوب میشه:/

من همه چیمو حساب شده میارم اندازه یه هفته ای که اینجام بعد الان اینا نونامو برداشتن :((( باید برم نون بخرم..خیلی ضایعست اگه بگم بلد نیستم نون خریدنو:|

بعد دیشبم شام خوردن برا من نگه نداشتن:( کجایی مامانم :(


  • ماهی گلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

یه چیزی بگوارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">