روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

داستانک

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ب.ظ

گفت:تو که نباشی این گوشی هم به دردم نمیخوره..همون گوشی سادمو برمیدارم.

همونم برام‌ زیاده.دیگه با کی حرف بزنم؟ صدای کی ارومم کنه

سکوت کردم.حرفی نداشتم.داشتیم جدا میشدیم و این حرفای حاشیه ای سودی نداشت.


بعد مدت ها گذرمون به هم افتاد.از سر اتفاق!
هم گوشیشو داشت هم تو فضاهای مجازی فعالیت میکرد.
و من براش یه غریبه بودم.


#از سری_استفراغ های_ذهنی


  • ۹۵/۰۲/۱۳
  • ماهی گلی