روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزنوشت

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۰ ب.ظ

*دکتر بروفه فرمودن:برای اینکه پزشک خوبی باشی باید گوش خوبی داشته باشی نه گوشی خوب.  بعد اونوقت تقریبا همه دوستای من رفتن استتوسکوپای سیصد به بالا گرفتن. 


بعد امروز دوتاشونو همراهی میکردم.صرفا مارک براشون مهم بود.سفارش دادن فلان مارک‌رو بیارن.والا من که میگم اون گوشی چهل و پنج تومنی که نشون داد هم همون کاری رو میکنه که اون مارک دارا میکنن.
بعد این مدل همه زندگیشونه.مثلا همه پزشون اینه که این کیفمو میبینی صدوهشتادتومن گرفتم.والا به خدا عین همون کیفو میخرم پنجاه تومن.اصلا گیرم مال شما مارکه.مارک به چه دردی میخوره خصوصا تو چیزی مثل کیف :/
بعد یه عده هم هستن که میرن از جاهای گرون خرید میکنن.مثلا شهر خودم ولیعصر و رشدیه همه چیش گرونه.چون پول اجاره مغازه رم میکشه روش..
از اخلاقای اینجوری خوشم نمیاد..خودشونم فهمیدن بدم اومده از طرز فکرشون!

*کلی گشتیم هیچی نخریدیم اخرسر رفتیم کافه شکلات.حالا شرح حال میزای کناریمون:یه سمتمون یه دختر پسر اومدن بعد روبه روی هم ننشستن صندلیش دو نفره بود کنار هم نشیتن رفتن تو گوشی های هم.
یه میز دیگه دو نفر روبه روی هم دستای همو گرفته بودن.به نظر میومد دانشجو باشن ولی داشتن از کتاب تستیای کنکور میحرفیدن:/
یه میز گروهی بود دو سری مهموناش عوض شد.عین دو سریش دخترا دبیرستانی بودن با همون مانتوی مدرسه.پسراهم یکیش فشن مشن بود اما اون یکی :/ سری دومم پسراشون به طرز فجیعی افتضاح بودن.ینی از پسرای ماهم داغون تر:دی
یاد زمان مدرسه افتادم که بچه ها با چه مصیبتی اخر وقت شلوارشونو عوض میکردن و شال سر میکردن برن سر قرار هه هه
بعد یه میز بود دختر پسره اومدن پسره نشست یه سمت دختره رفت بشینه پیشش پسره گف برو اونجا بشین(اشاره به روبه روش)بعد دختره با یه نازو عشوه ای گف نهههه میخام پیش تو بشینم بعدم به زور خودشو جا کرد.بعدم که کارشون از دست همو گرفتن گذشت و....

اما یه میز بود قشنگ معلوم بود نامزدن.اینقد خوب اینقد شیک اینقد متین و تمیز و پر عشق...:)))

بعد پاشدیم بیایم موقع حساب کردن پونصد تومن تخفیف داد.بنده خدا دید ما هیشکی رو نداریم برامون حساب کنه گف بزا تخفیف بدم خخخخخخ


*چقد را رفتیم امروز :)

*






  • ۹۵/۰۲/۱۴
  • ماهی گلی