روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

«الخیر فی ما وقع»  واقعا اینطوریه؟؟یا ما دستاویزش کردیم خودمونو خلاص کنیم؟؟
یا مثلا من هروقت درهرزمینه ای هرحرفی میزنم و گله میکنم و غر میزنم مامان میگه«قسمت هرچی باشه»
قسمت؟؟نمیشه..نمیشه تنها به قسمت اکتفا کرد!
من الان میتونم حرفی بزنم و کاری انجام شه و میتونم حرفی نزنم و.... پس قسمت نمیشه گف!
من معتقدم به اینکه زندگی جبر مطلقه اما اینکه قسمت هرچی باشه نه..من میتونم در همین لحظه تغییر ایجاد کنم تو زندگیم!
  • ماهی گلی

حتما شنیده اید که هرکس منتظر شود کسی از جایی بیاید و زندگیش را تغییر دهد هیچوقت خوشحال نخواهد بود!

 البته خیلی بهتراز این گفته بود من صرفا مضمون را رساندم.الغرض من دقیقا همان کسی هستم که منتظرم یکی قلپی از آسمان بیوفتد زندگی مرا سروسامان دهد..حالا این سروسامان هم چیست را دقیقا نمیدانم.
فقط میدانم حالم بداست.باید کاری کنم.باید زندگیم را از این حالت انفعال درآورم..اصلن راحت ترین و نتیجه ده ترین کار این است که درس بخوانم.
مطمئنم بخش عمده ای از حال بدم به خاطر افت تحصیلیست.اینکه دراین جاده منفور تکراری تبریز ارومیه و دراین اتاق۳۱۲نفرین شده!!! (خیلیم خوبه چشه مگه)گرفتارم به هدف درس خواندن اما دریغ از درس...
نه درسی،نه تفریحی نه حتی شیطنتی!
دلم شیطنت های طفولیتم را میخواهد..کودک درونم دارد میمیرد!
خدایا مددی،نظری....


  • ماهی گلی
ای بابا من که تو هیچ زمینه ای مهارت ندارم.یه موجود بی هنر!
 *توکه مینویسی،قلمت خوبه... بیا داستان نویسی
!!!! تو از کجا میدونی قلم من خوبه؟!!!!
*اومممم چیزهههه ینیییییی....بهت میاد:دی
!!!!!!!!!!!!


پ ن:نوچ نوچ نوچ خودتو لو دادی عزیز!
  • ماهی گلی

وای که پست «جستجو»ش چقد به دلم نشست


almatavakol.blog.ir


  • ماهی گلی

حوصلم سررفته :/

 چیکار کنیم؟هووم؟؟

میتونم برم انگل بخونم..عق!
یا مثلا پاتورو شروع کنم که تاحالا فقط یه صفحه اول رابینز رو خوندم..محددا عق!

یا مثلااااا...میتونم میر رو بردارم چن تا تست بزنم! بدتر حالم گرفته میشه چون متوجه میشم خیلی اوضام داغونه!
میتونم بردارم اون کتابه،آناتومی،سیب سبز رو بخونم...ولش کن حوصله اونم ندارم!
هندزفری و آهنگ؟نهههههه
فیلم؟؟نووووچ

آهان برم با دوس پسرم بحرفم:/
واقعا باعث تاسفه ها! آدم اینقد بی عرضه؟؟! یه دوس پسرم نداریم اینطور مواقع به دادمون برسه :دی

پ ن:شوخی کردما.به دردسرش نمیارزه! والا



  • ماهی گلی

داشتم شعر میخوندم رسبدم به یه شعری که میگف:

چشم هایت را میبوسم

میدانم

هیچکس

هیچ گاه

آنچه را که.......



یادم اومد یه خوابی دیدم..از همه اون خواب فقط یادمه چشمای کسی رو داشتم میبوسیدم! هرچی فکر میکنم یادم نمیاد اون شخص کی بود و چرا؟!!!!!!

  • ماهی گلی

یکی از اعصاب خورد کن ترین جمله ها لست سین ریسنتلی هست :/ 

 ینی چی آخه.از کی دارین پنهون میشین:/
حالا با ملت کاری ندارم ولی هز وقتی نازلی و سولماز هم پیوستن به اون گروه.... پوووووفففففف



پ ن:میخام برم درس بخونم.یه صلوات بلند عنایت کنید چشم نخورم خخخخخ



  • ماهی گلی

تو یه کانالی داستان پستچی چیستایثربی به اشتراک گذاشته میشه..

تاقسمت بیست و سوم جلو رفته...نمیدونم آخرش چی میشه ولی شنیدم این دوتا به هم نمیرسن!

اگه نشه،اگه نرسن...من دلم کباب میشه خصوصا برا علی

من تو همه داستانا دلم بیشتر براشخصیت مرد قصه میسوزه.


اااه خدای من...گریه م گرفت:(((

  • ماهی گلی

ازستاد نامه اومده برامون.واسه تک تک اعضای اتاق۳۱۲.و تاکید کرده اگه مراجعه نکنید حق ورود به خابگاه رو نخواهید داشت.

نشستیم فک کردیم،بابت غیبت که نبوده،فقط یه جیز میمونه که همه پنج تاییمونو بکشونه ستاد واون شکایت اتاق بغلیا بابت سروصداست! بعد به توافق رسیدیم که چون سروصدای اتاق بیشتر وشاید صرفا مال بنفشه ،قرار شده اون بره ستاد و اگه تونست حل کنه مادیگه این همه راه نکوبیم بریم اون سرشهر.

داخل پرانتز بگم که به نظرم شکایت بابت سروصدا منطقی به نظر نمیرسید چون اتاق های اطراف همه دوست وهمکلاسی هایی هستند که بسیار پایه شلوغی های بنفشک مایند.

دیشب با بنفش صحبت کردیم و قرارشد فردا که میشود امروز او برود ستاد و اگر تونست حل کنه من دیگه نرم.و قرار شد حدودای ۱۲زنگ بزنم خبرشو بپرسم.تقریبا میدانستم یادش میره.

امروز کلاسم راس ۱۲تموم شده بهش زنگ زدم که چه خبر؟؟میگه عه الان زنگ زدی یادم افتاد بذار برم باشه خبرشو بهت میدم.

دیگه رفتن نرفتنش فرقی به حال من نمیکرد چون من داشتم با سرویس دوازده ونیم میرفتم.

رفتم ستاد..نداهم بود..خانومه گفت زنگ بزن بقیه تونم بیان.گفتم فلانی نیس،شماره بهمانی رم ندارم..بنفشم یه نیم ساعت پیش باهاش حرف زدم گف میرم ستاد!

من و ندا رفتیم پیش آقاهه.پرونده هامونو گذاشته جلوش..شروع کرده:

شما نظافت اتاق رو رعایت نمیکنین! تا سه شنبه هفته آینده فرصت دارین تخلیه کنین!!!!


حالا من موندم چی بگم.منی که وسیله هام کمه وخداشاهده هیچوقت وسط اتاق نیس،هیچوقت ریخت و پاش نکردم..بیشترین تایمی هم که ظرفم نشسته بوده از شام امشب تا چهار عصر فرداش بوده!

حالا من چطوری اسم بدم و بگم فلانی ریخت وپاش میکنه! این انصاف نیس.کار درستی نیس.پس فقط از خودم دفاع کردم.گفتم:من وسیلم کمه و این به هم ریختگی هام کار من نیس

*بالاخره شمام تو اون اتاقی.تو میگی کارمن نیس،این میگه کار من نیس،اون یکی میگه کار من نیس...پس کار کیه؟من؟یا جن و پری؟!

+کاش بقیه بچه هام بودن خودشون حتما میگفتن کار کیه

*خب زنگ بزن بیان

+به بنفش زنگ زدم جواب نداد.شاید سر کلاسه

*بالخره که جی..هرچه سریعتر تخلیه کنین

+آخه اتاق چهارنفره رو دادین به پتج نفر،چه انتظاری دارین خصوصاهم که یکی از بچه ها راهش دوره و وسیلش زیاد

*خب زیاد باشه تو سلیقه داشته باش مرتب باش ببینم چرا اون اتاق کثیف میشه.من خودم یه دختر دارم....(ایتجاهاشو سانسور میکنم.داشت دختر مرتبشو به رخ من میکشید منی که خودم ته نظمم که همین چند پست پیش،سر این ریخت وپاشو با دوتن از دوستان دعوام شد ولی وقتی خود بنفش اونجا نیس من نمیتونم اسم بدم وبگم کار فلانیه خصوصا هم که من قلبا معتقدم از اون سری که تذکر دادم تاجاییکه تونسته رعایت کرده)

میگم:اینکه وضع اتاق بده درست ولی من خودم قبلا تذکر دادم بعد اون بهتر شده

*بهترشده؟این گزارش مال دوروز پیشه!

+خب تقصیر من چیه:/

*اگه تقصیر نداشتی میومدی شکایت میکردی

+پدرآمرزیده من الان اسم نمیدم بهت که فلانی عاملشه انتظار داشتی بیام شکایت.هم اتاقیمه ها باهم زندگی میکتیم مگه میشه!!

*خب نتیجش میشه ایتکه الان باید تخلیه کنی

+آقای نون خواهش میکنم اذیت نکنین

*قبلا سرپرست بهتون تذکر شفاهی داده باااایدددد تخلیه کنین




خلاصههه من گفتم اون گفته یه جاهایی خانوم گاف پریده وسط و درکمال بی انصافی طرفداری آقای نون رو کرده..تهش شده اینکه شما یه تعهد بده تکرار نمیسه پاشو برو،به اون سه تای دیگه هم بگین حتما بیان وگرنه میرن کمیته انظباطی

:/


پ ن:اون همه ندامت شدم اونم بی گناه ،یه تعهد رفت رو پروندم...

برام جالبه بنفش به من میگه میرم ستاد اونوقت خانوم گاف که بهش زنگ میزنه کاشف به عمل میاد خانوم تو جاده تبریزه!! خب نمیخواست بره ستاد و وقتشو نداش چرا الکی به من گف! شاید من به امید اون نمیرفتم! یه چیزیم که برام جالب بود این بودکه من هرچی زنگ زدم به بنفش جواب نداد اما همین که خانوم گاف شمارشو گرفت جواب داد!! هه...


هیییی روزگاااار...

  • ماهی گلی

دارم چتای بچه های هیژده نوزده ساله رو تو یه گروهی میخونم.یکیشون میگه:ایشاله جنگ شه جداشیم!

یه چن نفر اعتراضی میگن :آذربایجانم وضعش خوب نیس اونا برای دکترم میان ایران
رو حرفش پافشاری میکنه:انگار تو خبر نداری بهترین دکترای ایران تو تبریزن!!!!

من میخام بدونم این آمار بهترین دکترارو از کجا آورد واقعا:/
بعدشم الان کجا امنیتش بیشتر از ایرانه؟ترکیه و آذربایجان الان وضع جالبی ندارن..
اصلن کی گفته ما از ایران جداشیم آذربایجان منتظر پیوستن ما به اوناس؟!! دعوتنامه فرستادن مگه!!!

این فکرای مسخره بچه گانه چیه که جداشیم! به زبان خودمون درس بخونیم و کتابامون ترکی باشه!!!
ده آخه این ماهواره نبود این فیلمای ترکیه نبود ببینم چجوری میخواستی ترکی اصیل رو متوجه شی!
حالا جالبیش اینحاس همین دخترا بخوان کلاس بذارن فارسی صحبت میکنن.

توهین شد؟ناراحتین؟اعتراضتونو کردین.اونام معذرت خواستن...الان این کارا چه معنی میده،چرا لاستیک آتیش میزنین و جو میدین! چرا سیاسیش میکنین؟!
ده آخه تنها کساییم که آسیب میبینن خود همین مردم تجمع کنندن! چقد مصدوم داشتیم! چن نفر زخمی و خونین مالین شدن:(

ته تهش هرچی باشیم ایرانیم.هیچ جایی بهتر از ایرانم نمیتونیم پیدا کنیم.


  • ماهی گلی