اندکی ماجرای جنجالی
پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ق.ظ
منم الان -----» :))))
داستان اینطوری بود که بنابه خواست استاد باید شنبه برامون کلاس تشکیل میشد!
ظاهر قضیه این بود که خابگاهیا مخالفت کنن که چرا تعطیلیمون فنابشه و مازودتر مجبورشیم خونمونو ترک کنیم! برهمین اساسم بعضیا که اسمشونو نمیارم وآرزو میکنم این پستو بخونن،زودی گفتن:مشکلی نیس شنبه میایم!
واین آدم همون کسی بود که سر گروه بندیا تهدیدکرده بود برا تعطیلی با خابگاهیا همکاری نمیکنه! و این موافقت سریعش با شنبه درجهت عملی کردن همون تهدید بود.
نظرسنجی شروع شد و برخلاف انتظار خیلیا،یه عده از خابگاهیا با شنبه موافقت کردن.
وقتی همون بعضیا دیدن عه! خابگاهیا میخان شنبه بیان! زودی نظرشونو عوض کردن و مخالف شنبه شدن!
آی جیگرم حال اومد...آاااای حاااال اومد.
من قصد شرکت نداشتم تا اینکه مستقیم و شخصی ازم دعوت شد رای بدم.همراه با یه سری دردودل از طرف... :دی
پ ن۲:سحرو بذارم کنار،از همه بومیا متنفرم
- ۹۴/۰۷/۲۳