روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

یه جمع باحال

سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

کوثر فوق العاده خوشحال بود.انرژی مثبتش همه اتاق که هیچی همه طبقه سوم خابگاه کوثر رو گرفته بود..خنده های ذوق دار از ته دل که ناخوداگاه تورو هم سرکیف میاورد..این شد که پیشنهاد بیرون رفتن رو نمیشد رد کرد.

پنج نفری از خابگاه حرکت کردیم به مقصد کافه نارنجی! رفتیم نشستیم و به نوبت چهار نفرم بهمون اضافه شدن.شدیم نه نفر.همه اون مکان پراز آرامش رو گذاشته بودیم رو سرمون!
فک کن جفتای عاشق اومده بودن لاو بترکونن مام جیغ جیغ میکردیم.هی ولوم آهنگی که توفضا پخش میشد میرف بالا و به مراتب اون صدای ما.چون هر نه نفری باهم و همزمان صحبت میکردیم.
چن سری اومدن ورفتن ما همچنان مشغول پیش غذا!! بودیم.سیب زمینی و قارچ و ذرت و...
تازه پیتزاها رو آورده بودن.هیشکی هم حز ما نبود.خوش صدای جمع شروع کرد خوندن.صداش حرف نداره..به خواست یکی از بچه ها موزیک فضا قطع شد.
آهنگی که خونده میشد یه آهنگ وطنی! بود نه قرطی و عشقولانه..
تموم که شد بیشتر از ما آقایون کارکنان کافه دست زدن! و عباراتی چون«یاشا»به معنی زنده باشی رو گفتن و کلی ذوق کردن!
صدا قشنگ ما که از خوندن فارغ شد دوباره آهنگ کافه فضا رو پر کرد اما این بار اون آهنگ آروم معمول نبود از این دارام دوروما بود که ینی پاشو قر بده! کاری هم دیگه نداشتن نشیته بودن مارو نگا میکردن.
ماهم در یک اقدام فوق سریع وسایلامونو جنع کردیم ترسان ولرزان وبدو بدو زدیم بیرون.
لبخندای کجشون برای ترسیدنمون هم دیگه بماند!


نمیدونم شاید واقعا خوش صدای ما نباید میخوند! ولی آخه یه ذره جنبه هم خوب چیزیه.

وقتی از اونجا زدیم بیرون چه تیکه هایی از پسرای خیابون دریافت کردیم رو هم دیگه نمیگم.خودتون تصور کنین...

پ ن:چالشه موند :دی
پ ن۲:فردا....استرس دارم!
پ ن۳:خیلی خوشالم از حال خوب کوثر


  • ماهی گلی