الکی خوشیای ما
سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۲۵ ب.ظ
بابا صبح زود عاطی را برده جایی.برگشتنی سر راه رفته کمی هم خرید کرده..رسیده خانه..دراتاق باز است.عاطی در تخت نیست..بابا:عه!عاطی کحاس؟بیدار شده؟!
مامان O_0
بابا :چرا اینطوری نگا میکنین :|
من:باباااا،الان که داری از بیرون میای عاطی رو برده بودیا !!!
هرسه از خنده پهش زمین شدیم :)))))
نشستیم تو ماشین.پشت چراغ قرمزیم.بابا داره موضوعی رو تعریف میکنه..چراغ هنوز قرمزه بابا داره خرکت میکنه!!
ما:عههههههه کجااااا قرمزه هااااااا
بابا:خخخخخخخخ چشمم خورد به اون مسجده که چراغونیش کردن سبزه :دی
هر پنج تایی شکمامونو گرفته بودیم ریسه میرفتیم خخخخخ
- ۹۴/۱۰/۲۲