نزدیکتر نشین
سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ
دانه دانه گلبرگ های گل را میکنم..میاید،نمیاید،میاید...
چشمانم را میبندم دو انگشت اشاره ام را به هم نزدیک میکنم،به هم میرسند
حافظ باز میکنم:غمت سرآید
فال قهوه را امتحان میکنم:مردی میاید
مگر میشود همه اینها دروغ باشد.حتما میایی..
شاید آمده ای ،در همین حوالی..نزدیکتر بیا
- ۹۴/۱۱/۲۰