یاد باد آن روزگاران یاد باد
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۳ ب.ظ
یه کمد دارم همه اطلاعاتم از وسایل داخلش این بود که به دردم نمیخورن! اینه که خیییلیییی وقت بود سراغش نرفته بودم.از اونجایی که کمد کتابام پرشده و دیگه جا نداره گفتم این کند قدیمیه رو وسایلشو جمع و جور کنم جا باز شه واسه کتابام.
اینارونیگاااا..
این آبرنگه و اون جامدادیا جایزه های دوم ابتداییم بود.از دست خود مدیر گرفته بودم و چقدر مفتخر بودم :))
این آتاری دستیا یادتونه؟یکی پسرعموم داشت جون به جونش میکردی نمیداد دست من.تو صدتا سوراخ موش قائمش میکرد پیداش نکنم.ولی باید بگم که من هممه خونشونو میگشتم و پیداش میکردم:دی آخر سر بابا یکی برام خرید چشمم دنبال مال مردم نباشه :دی
این کتاب داستانه رو یادمه خیییلیییی دوسش میداشتم:) دیدنش کلی حس خوب داد بهم:)
دوربین فیلمبرداریمم که دیدین :دی
اون خرگوشه هم کار دست خودمه..کار عملی حرفه وفن:))
وسط همه این حسای خوب بودم و پرت شده بودم به گذشته ها که خبر رسید از هفدهمکلاسا دایره ینی فردا باید برم ارومیه.ضد حال در چه حد آخه:/
هنوز نتایج آزمون جامع نیومده من چرا باید برم سرکلاس آخه :/
خابگاهم که جدید مطمئنم دق میکنم :((( تازشم من هنوز خرید نکردم:(((((((
- ۹۴/۱۲/۱۵