روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

هیشکی نیس حرفامو‌ریختم اینجا

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ب.ظ

اینجا خوابگاه گلستان ..صدای من را از اتاق ۴۰۷میشنوید.

 من به اینجا عادت ندارم:(
تازه کلی هم چیز باید یاد بگیرم!مثلا اینکه چیکار باید بکنم تا شامم نره کوثر و بیاد گلستان که خب احتمالا باید برم اتوماسیون.
وی پی انم وصل نمیشه ،اینم باید پرس وجو کنم.
اینقد فضا غم انگیزه حوصله ندارم برم غذایی که مامان برام گذاشته رو گرمش کنم بخورم.از صبح فقط یه کف دست نون اونم موقع صبحونه خوردم :((
چرا هیشکدوم از هم اتاقیام نیستن:((
اصن چرا تختم طبقه بالاس:( نمیشه که من هی بیام بالا هی برم پایین :(((
تازشم نمیدونم فردا چجوری باید برم بیمارستان.به ده نفر سپردم صبح میری بیا منم صدا کن باهم بریم:/
اااه چرا این هم اتاقیا نیستن پس:|
هر طبقه همش شش تا دونه روشویی داره.ینی دقیق تر بگم ،هشت تا اتاق هر اتاق پنج نفر.چهل نفر و‌سه تا روشویی .خب اینجوری صبح‌ها با مشکل ازدحام‌جمعیت مواجه میشیم:/
من ارومیه و خوابکاه رو ندوست:(
خریدامم که مونده:|


  • ماهی گلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

یه چیزی بگوارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">