هفته پیش جناب نماینده تشریف بردن پشت تریبون ،با افتخار تمام اعلام کردن هفته آینده که میشه این هفته،تمامی کلاسا کنسله بجز کلیه که اونم استادش خارج تشریف دارن نتونستم باهاش صوبت کنم .ان شالله اگه بتونم اونم حذف میکنم. همین خبر رو با افتخار بیشترتری توی کانال کلاس هم گذاشتن:|
مام به به و چه چه که چه نماینده چه قدو بالایی چه سرزبونی،چهتواناییی!!!!! حالا کلیه هم حذف نشد فدا سرش بقیه رو که حذف کرده:)
پریروز تو کانال اطلاعیه زدن که:دوستان کلیه سرجاشه حذف نشد.منتها استاد خون هم شرط کرده بودن اگه کلیه حذف شه منم کنسل میکنم در غیراینصورت کلاسم دایره.بعد ومده تو کروه در جواب بچه ها که الان ینی فردا دوتا کلاس داریم گفته:فلانی جان کلیه رو داریم اما خون رو صوبت میکنم یه دروغی سرهم میکنم نفهمه کلیه تشکیل شده.
مجددا سیل به به چه چه ها به سمتش روانه شده:|
امروز ساعت ده ونیم تو کانال اطلاعیه زدن :دوستان دوستان ساعت یازده کلاس خون تشمیل میشه
آخه مرد حسابی من الان تبریزم.فاصله دوتا شهرا فقط دوساعت و ربعه.نیم ساعت از خونه تا ترمینال،از اونور نیم ساعت از ترمینال تا بیمارستان.چجوری برسم به کلاس آخه فلان فلان شده:|
حالا کار ندارم که یه ساعت بعدتر از ساعت یازده خبر رسید که کلاس تشکیل نشده:|
امروز به لطف استاد و نماینده و عزیزانی که پاشدن رفتن سر کلاس یه غیبت تو کلیه خوردیم نوشمان باد.عیب نداره.
من الان مشکلم اینه که این استاد که تو روحش باد از کحا و چرا باید بفهمه کلاسای فردای ما کنسله که برکرده بگه من برای فردا جبرانی میخوام.آخه الهی که تکه تکه شی شما پاشدی رفتی مسافرت خارج از کشور کهکلاس اولمون کنسل شد و مام تو بیمارستان آواره و ویلون سیلون بودیم حالا جورشو باید ما بکشیم پاشیم بیایم جبرانی که استاد اصرار داره حتما قبل عید دو جلسه رو تشکیل بده.خبر مرگت نمیرفتی مسافرت تشکیل میشد نمیموند واسه چارشنبه سوری..
اون استاد خونو کجای دلم جا بدم که چسبیده به کلیه میگه هر وقت کلیه تشکیل دادین منم کلاس میخوام.
خدایااا سکته میکنم الان.
چن بار تصمیم قاطع گرفتم نماینده رو شل و پلش کنم:/ اما همین که روبه روش قرار گرفتم به صورت اتوماتیک وار قدوقواره وهیکل اوشون و خودمو مقایسه کردم دیدم نمیشه خودم به دیار باقی میشتابم:|
از اونورم آخه استاد کلیه گفته سه جلسه غیبت کردی دیگه کلا نیا:| خب من بعدا شاید لازم داشتم دوروز بمیرم نرم سر کلاس همین اول کاری خق غیبتام تموم شد که:|
داشتم انتخاب رشته میکردم یک نفر آدم عاقل بالغ کنارم نبوده ینی بکه پات چلاق شه ایشاله نمیزارم بری شهر غریب بشین همین شهر خودت به حا پزشکی دارو بخون:|
ینی هرجور حساب میکنم پزشکی برای من اول تا آخرش ضرره.این از مشکلات دوری راه.از اونورم هیشکی حرئت نمیکنه حرفی رو ابراز کنه که ما کحا و اینا کحا از اونورم شخص مزخرف خودمم به جایی رسیدم که هیچ کس رو به هیچ کحام حساب نمیکنم:| حقیقتا برای خودم متاسفم
الان برنامه ای که دارم اینه که تا شب به خونواده اعلام نمیکنم که فردا کلاس داریم.میزارم بعد هفت شب میگم ای باباااااا فردا کلاس داریمممم کههههه حالا من چیکار کنم:((
بعد بابا بگه خب صب برات بلیط میگیرم با اتوبوس پنجونیم میری دیکه.بعد من میگم نههههه کلاس تو بیمارستانه نمیرسم که:((((( به واقع هم شاید نرسم تا حالا امتحان نکردم:دی
بعد بابا میفرمان که خب خودم هستم میبرمت :دیییییییی
البته اگه با این میزان حرصی که دارن بهم وارد میکنن سکته نکنم