یک دو سه..
امتحان میکنیییم
صدامو دارین؟؟
:)))))))))
- ۰ نظر
- ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۱۰
تا کجا و تا کی قراره همه چی بهم تحمیل شه؟!
شاعر میفرماید زخم دل من کار توعه...نمیشه که تورو از یاد ببرم..باز منو شب و این خونه..اشکای منه دیوونه
یه چیزی تو این مایه ها..گوش کنید..من تازه فهمیدم چقد emo band رو دوس میدارم.
بعد کشفیدم که همه آهنگای گوشیم تو رنج دلم گرفته،دلم شکسته، در مواقعی عاشق شدم...هست.اهنگهای شادش بسیار انگشت شمارند.
*داشتم کتابامو مرتب میکردم دیدم سه تا کتاب گرفتم از کتابخونه یونی .بعد فک کردم کی اینارو گرفتم بعد یادم افتاد مهرماه بود.بعد اینا فقط بیست روزه امانت میدن و دو سه بارمفرصت تمدید داری بعد باید تحویل بدی.بعد ایییینهممه مدت دست من بوده.بعد الان موندم چه جوری باید ببرم تحویل بدم؟!
*اینقده خوشالم کتابای علوم پایه مو قراره بدم به دوستان..چن وقته هم کتاب میر مشتری داره هم سیب سبزا.بعد من نمیدونستم پاس میشم یا نه.بعد قرارم این بود که پاس شم بدم در راه خدا.البته فقط میر میشه در راه خدا :دی
*یا حضرت فیل همین الان یادم افتاد نذر ختم قران داشتم برا امتحانام! اصن ینی یه وقتایی تحت فشارم یه نذرای سنگین میکنم بعد توش میمونم.
برای رفیقمم باید یه نذری بکنم ولی ایده ای به ذهنم نمیرسه!
*بعد الان اهنگای همون امو بنده داره پخش میشه من دارم نابود میشم.
*بعد الان احساس میکنم مزخرف گوییم خیلی داره زیاد میشه دیگه.
*گوش بدین اینو:
یه وقتیم بود هرچی دلت میخواست زودی فراهم میشد.
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم،
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر،
عصری که عطر کتاب،
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد!
دلم می خواست تو را در عصر شمع دوست می داشتم،
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته رنگارنگ
نه در عصر دیسکو، ماشین های فِراری و شلوارهای جین!
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم،
عصری که در آن گنجشکان، پلیکان ها
و پریان دریایی حاکم بودند،
عصری که از آن نقاشان بود،
از آن موسیقی دان ها، عاشقان، شاعران، کودکان و دیوانگان!
دلم می خواست تو با من بودی در عصری که بر گُل،شعر و بوریا و زن ستم نبود!
ولی افسوس ما دیر رسیدیم!
ما گل عشق را جستجو می کنیم،...
در عصری که با عشق بیگانه است.
روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خسته ام
و به نرمی لبخند می زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن
*...............................................
شبکه نسیم
تا ساعاتی دیگر علی قطع به یقین مبتلا به خروسک میشه.ینی تجربه اینو میگه:دی
در پی اتفاقایی که دیروز افتاد داشتم به خدا گلایه میکردم که ای به فدایت در جریانی که چن سالمه؟در جریانی که دوستای دبیرستانیم مزدوج شدن؟ و دوستای دانشگامم بی اف دارن:دی
ملت نامزد کردن حالا اولین چارشنبه سوریشونه ..از این مراسما که از طرف خونواده دوماد یه سری هدایا برا عروس میره و بالعکس،دارن اجرا میکنن.خب..تا اینجاش مسئله ای نیس.رابطه و عشقوزندگیشون مستدام خوشبخت بشن الهی:)