امروز تو اتوبوس صندلی جلوییم یه دختره نشسته بود شعور معور،ملاحظه پلاحظه تعطییییل!
میخاس صندلیشو بخابونه ک راحت باشه..یه کم پشتی رو خابوند پتوشو کشید روش(بهله پتو آورده بود با خودش)بالشتکشو گذاشت پشت سرش..منم کولم که بغلم بودو یکم کشیدم بالا که جابازشه براش.تا اینجاش مشکلی نبود.
یکم که گذشت دید نخیر انگار جاش راحت نیست.باز پشتی صندلیشو خابوند هربارم میچسبید به کولم و هرچی توش بود له میشد بازم کولمو کشیدم بالاتر!!
چشامو بسته بودم یهو دیدم باز فشار وارد شد !!ینی صندلیشو تا آخرین حد خابوند!!
ینی به حدی عصبی بودم که نفسم بالا نمیومد..میخاستم هرچی فحش بلدم بارش کنم!هنوزم درعجبم که چرا هیچی بهش نگفتم!!!
تو تاکسی هم اومد نشست کنارم..همون قضیه مارو پونه!
راننده میگه خانوم شما بیا پایین با اون یکی ماشین برو این سه نفر باهمن..نیششو باز کرده لوس میشه و نه میاره:/
اینطور مواقع تاکید میکنم فقط اینطور مواقع آرزو میکنم کاش یه نامزد داشتم که دلش نمیومد کله سحر منو تنهایی با اتوبوس بفرسته یه شهر دیکه ومیگف الا وبلا باید خودم ببرمت!
بابا که معتقده اتوبوس امنیتش بیشتره :/
پ ن:خاک توسر اونی که دوسم داره ولی نمیتد بهم بگه!ای لال از دنیا بری:/
پ ن:یکی از همکلاسیا سوار اوبوس شدنی سلام داد حواسم نبود جوابشو ندادم.حالا تا مدتها عذاب وجدانشو خاهم داشت:|
پ ن:ما همچنان درگیر امتحانات میکروسکوپی هستیم:/ عق