روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

لات طوری

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ب.ظ

سر کلاسا که میخوابم عجیب هم میچسبه.بعدم که میرسیم خوابگاه اصلا مهم نیس چقد خستم یا خابم میاد یا حتی درس دارم!حتما باید به زورم که شده بخابم.منتها از اونورم بعد دوسه ساعت به زوووور پامیشم:)

 تازه چشامو باز کرده بودم بعد از اونجایی که همیشه تلگرامم پراز پیامه و ملت منتظرن من رید کرده و جواب بدم (الکی مثلا) اولین کار چک تلگرامه:)
فاطی جان پیام داده بود خوابی؟
بعد من موندم الان چی ج بدم از طرفی رید کردم معلومه که بیدارم از اونورم تازه چشامو باز کردم خواب محسوب میشه بعد تا من تصمیم بگیرم که چی ج بدم خودش در اتاقو زد:)
با این پیام که:ات آشغال خریدم بیا بریم بخوریم :))))))
بعدم نیشگون گیران بلندم کرد که اصن بیا بریم پارک سر کوچه:)))
بعد هیشی دیه صاحاب که نداریم گیر بدن بهمون پاشدیم با هله هوله ها رفتیم پارک سر کوچه:)
بعدم‌ از چند طرف خیابونای اطرافو گشتیم.
تو یه پارکی ..یه پسره بود چهار پنج ساله،ااای خوردنی بوووودددد ولی دیکه مامانش اونجا بود نمیشد گازش گرفت:)
اصن عشق در یک نگاه که میگن اینه دیگه..کیهان،مرضیه :)))))


*بعد تاباشون از این پلاستیکیای بچه گونه بود وگرنه سوار میشدیم :)
*بعد چن تا پسر کنارمون بودن رپ میخوندن هم صدا،صداشون خوب بود ینی هم‌صداییشون
*دیگه صوبتی ندارم
تماس فرت


  • ماهی گلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

یه چیزی بگوارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">