دلتنگ تر از تنگ بلورم

مثل زمستان ازته اسفند بیزارم

 همچون بهار از آخر خرداد میترسم


من آخرین گرگ جهان را کشته ام اما
گاه از صدای زوزه ای در باد میترسم



پ ن:نیازمند دعاتونم،شدیییییید،بی نصیب نزارین پلیز:)

قاطی ام

کمپین لغو روسری را دوست دارم

 این جنبش سرتاسری را دوست دارم


چندیست با اخم تو‌ تهران بیقرار است
این اخم‌را وقتی که قهری دوست دارم.


پ ن:این شعرای شاعرای جدید رو با موضوعات جدید دووووس میدارم.
از این به بعد بیشتر شاهد پست های شعری،شکست عشقی،قره قاطی از من خاهید بود به دلیل ایام فرخنده امتحانات خخخخخ

مرا ببر

آواز تو

صدای تو صدای شهر بی صداست
لبخند تو خلاصه ترانه هاست
دستای تو برای زخم من دواست
بیدارم کن.



منو ببر که خسته ام
که خسته از سیاهی ام
منو‌ببر به سمت نور
منو‌ببر به سمت نور
به سمت نور!


خواننده:میلاد فرهودی
ترانه سرا:یغما گلرویی

پ ن:کلی کانال شعر یافتم‌ ماشاله همه هم عاشقانه .الان شدیدا تحت تاثیرم :دی

عزیزم کجایی

کجایی؟

 توکه نیستی همه میخواهند جای تورا پر کنند!
بیا...
به همه بگو تو تکرار شدنی نیستی
جای تو فقط با تو پر میشود!


کصافط کوژایی پ؟:دی

بی مخاطب

:(

بچه ها بچه ها اینو نیگا 

هوووومممم دلم گرفته شدییییید ...تو‌ خایگاه انگار گرد مرگ پاشیدن
عجیب حس مردنم گرفته :)
مردم گریه نکنینا راضی به غصه تون نیستم :دی

ای ام دیوانه

دیوانه تر از خویش کسی میجستم

دستم بگرفتند و به دستم دادند.



پ ن:اینجا جناب سعدی کاملا داره منو توصیف میکنه:)

این دیوانه توان بازسازی فوق العاده ای داره:)

خوندنم‌ نمیاد خو

منو که میشناسین عین کش ولم کنی اینجام!حالا فک کن زمان امتحاناتم باشه بعد فک کن چهارشنبه دوتا امتحانو باهم داشتی باشی خب؟نتیجه چی میشه؟؟ 

 وی هرکاری میکند تا درس نخواند ..
به نور مهتابی اتاق قسم جزوه هام جلومه ها ایناها
 اما اصن حسش نیس تختم میگه درازبکش بخاب ملوسم :دی


این ویوی خابگامونه
به‌سلامتی ترم آخریه که اینجاییم
واین،برهوته

اندراحوالات امروز

امروز تو اتوبوس صندلی جلوییم یه دختره نشسته بود شعور معور،ملاحظه پلاحظه تعطییییل!

 میخاس صندلیشو بخابونه ک راحت باشه..یه کم پشتی رو خابوند پتوشو کشید روش(بهله پتو آورده بود با خودش)بالشتکشو گذاشت پشت سرش..منم کولم که بغلم بودو یکم کشیدم بالا که جابازشه براش.تا اینجاش مشکلی نبود.
یکم که گذشت دید نخیر انگار جاش راحت نیست.باز پشتی صندلیشو خابوند هربارم میچسبید به کولم و هرچی توش بود له میشد بازم کولمو کشیدم بالاتر!!

چشامو بسته بودم یهو دیدم باز فشار وارد شد !!ینی صندلیشو تا آخرین حد خابوند!!
ینی به حدی عصبی بودم که نفسم بالا نمیومد..میخاستم هرچی فحش بلدم بارش کنم!هنوزم درعجبم که چرا هیچی بهش نگفتم!!!

تو تاکسی هم اومد نشست کنارم..همون قضیه مارو پونه!
راننده میگه خانوم شما بیا پایین با اون یکی ماشین برو این سه نفر باهمن..نیششو باز کرده لوس میشه و نه میاره:/

اینطور مواقع تاکید میکنم فقط اینطور مواقع آرزو میکنم کاش یه نامزد داشتم که دلش نمیومد کله سحر منو تنهایی با اتوبوس بفرسته یه شهر دیکه ومیگف الا وبلا باید خودم ببرمت!
بابا که معتقده اتوبوس امنیتش بیشتره :/
پ ن:خاک تو‌سر اونی که دوسم داره ولی نمیتد بهم بگه!ای لال از دنیا بری:/

پ ن:یکی از همکلاسیا سوار اوبوس شدنی سلام داد حواسم نبود جوابشو ندادم.حالا تا مدتها عذاب وجدانشو خاهم داشت:|
پ ن:ما همچنان درگیر امتحانات میکروسکوپی هستیم:/ عق

هویژوری

 تودیر کرده ای 

  گل ها مثل پرندگان به دام افتاده
در کف من میلرزند

تو نخواهی آمد
وشعر
داستان پرنده ایست
که پرواز را دوست دارد
و‌ بالی ندارد!

به امتحانات سلام کنید

*چیزی خوندی؟

+نع باباااا حالا کوووو تا امتحانا.همون موقع میخونیم یه ماه فرجه داریم :))



الان همان کووووو هست..به همین سرعت رسید.منتها فرجه هامون خورده شد به خاطر همون دوتا تعطیلی که برودت هوا ایجاد کرد :|

من خستم:/