روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

۲۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

فیتیله یه برنامه رفته..من میگفتم سهوی ملت میگن عمدی! توهین کرده به مردم ترک!

 من میگفتم بابا اون یارو خودش ترکه.همیشه داشتن نمایشایی که با گویش ولهجه ترکی بوده! منظوری نداشتن،سخت نگیرین!
اما ملت بدجور عصبانی شدن.میگن امکان نداره سهوی و بی منظور باشه! میگن یه سناریوی کاملا کار شدس!!
تبریز وارومیه تحصن و تجمع کردن! از بقیه هم خبر ندارم.
اوناهم ترسیدن هی دارن معذرت میخوان.میدونن مردم ترک عصبی شه کار تمومه!
ولی خداوکیلی تو فیلما هم تا بوده اون شخصی که سطح سواد و فرهنگ و درآمد ورفاه پایین داشته وای بسا سطح شعورش پایین بوده با لهجه ترکی بازی شده! اکثراهم ترکارو نگهبان نشون دادن تو فیلما:/
درحالی که مملکتو نیگا...خیلی از کله گنده هامون اصالتا ترک وآذری ان.

هر چی که هس..من از آخر عافبت این کارا میترسم:/
  • ماهی گلی
دوروزی میشه که موهام شونه به خودشون ندیدن:دی
خب چیکار کنم.حوصلشو ندارم،حسش نیس.اصلن به چه انگیزه ای؟هوم؟واسه کی خوشگل کنم:(
همینجوری جمع میکنم بالای سرم واسه خودش میمونه! آینه هم نداریم که بشینم جلوش واسه خودم دلبری کنم.والااا

فردا امتحان تغذیه دارم.و خیلی عجیبه که دارم میخونم:دی
میخونمااااا اونم نه الکی جدیه جدی..ولی چه کنم که یادم نمیمونه:(

نیم ساعته نیت کردم چایی بخورم هنوز همت نکردم دست ببرم سمت فلاسک!

این فاطی خانومم بیکااااار هی داره بالای گوشیم پی اماش میاد.خونه خوش میگذره؟؟:)))


  • ماهی گلی

گاهی آدم آنقدر تنها میشود و با خودش حرف میزند...

که میشود..دو نفر!


پاییز فصل فوق العاده فوق العاده فوووووق العاااااده زیباییه...اما عجیب باعث دلتنگی میشه.

سرمای پاییز خیلی بد وناجوانمردانه تو استخونات نفوذ میکنه..من تو پاییز بیشتر از هروقت دیگه ای احساس تنهایی میکنم!


خدایاااا به یک اتفاق خوب جهت افتادن نیازمندیم.یه اتفاق دلگرم کننده که سردی استخون سوز هوا رو یادم ببره!


پ ن:امممممممم من نمیخام برم ارومیه:(( من باید فردارم خونه میبودم اصلن وابدن حسش نیست:(((

  • ماهی گلی

فک کنم یکی از خوشمزه ترین حس ها این باشه که عاشق پسری باشی و فک کنی هیچوقت ممکن نیس بهش برسی.و در کمال ناباوری همون آدم بهت پیشنهاد عشق بده...

این اتفاق شیرین رو آرزو میکنم برای هر دختری که عشق مردی رو در دل داره..

پ ن:یه فنجون عشقم به من بدین ببینم چه مزه ایه! وااای چقد بده هیشکی نتونه بهت نفوذ کنه!


  • ماهی گلی

کوثر فوق العاده خوشحال بود.انرژی مثبتش همه اتاق که هیچی همه طبقه سوم خابگاه کوثر رو گرفته بود..خنده های ذوق دار از ته دل که ناخوداگاه تورو هم سرکیف میاورد..این شد که پیشنهاد بیرون رفتن رو نمیشد رد کرد.

پنج نفری از خابگاه حرکت کردیم به مقصد کافه نارنجی! رفتیم نشستیم و به نوبت چهار نفرم بهمون اضافه شدن.شدیم نه نفر.همه اون مکان پراز آرامش رو گذاشته بودیم رو سرمون!
فک کن جفتای عاشق اومده بودن لاو بترکونن مام جیغ جیغ میکردیم.هی ولوم آهنگی که توفضا پخش میشد میرف بالا و به مراتب اون صدای ما.چون هر نه نفری باهم و همزمان صحبت میکردیم.
چن سری اومدن ورفتن ما همچنان مشغول پیش غذا!! بودیم.سیب زمینی و قارچ و ذرت و...
تازه پیتزاها رو آورده بودن.هیشکی هم حز ما نبود.خوش صدای جمع شروع کرد خوندن.صداش حرف نداره..به خواست یکی از بچه ها موزیک فضا قطع شد.
آهنگی که خونده میشد یه آهنگ وطنی! بود نه قرطی و عشقولانه..
تموم که شد بیشتر از ما آقایون کارکنان کافه دست زدن! و عباراتی چون«یاشا»به معنی زنده باشی رو گفتن و کلی ذوق کردن!
صدا قشنگ ما که از خوندن فارغ شد دوباره آهنگ کافه فضا رو پر کرد اما این بار اون آهنگ آروم معمول نبود از این دارام دوروما بود که ینی پاشو قر بده! کاری هم دیگه نداشتن نشیته بودن مارو نگا میکردن.
ماهم در یک اقدام فوق سریع وسایلامونو جنع کردیم ترسان ولرزان وبدو بدو زدیم بیرون.
لبخندای کجشون برای ترسیدنمون هم دیگه بماند!


نمیدونم شاید واقعا خوش صدای ما نباید میخوند! ولی آخه یه ذره جنبه هم خوب چیزیه.

وقتی از اونجا زدیم بیرون چه تیکه هایی از پسرای خیابون دریافت کردیم رو هم دیگه نمیگم.خودتون تصور کنین...

پ ن:چالشه موند :دی
پ ن۲:فردا....استرس دارم!
پ ن۳:خیلی خوشالم از حال خوب کوثر


  • ماهی گلی

خدایا مرا بیشتروبیشتر با دکتر پیروی مواجه بگردان که من بهشون سلام بدم وایشونم بگن:سلام «خانومی»

 و من خرکیف شوم!!! 

اساسا کسی که مارو خانومی صدا نمیزند باید به همین قانع باشیم و بشکن بزنیم :دی


پ ن:عصری میخام مرضیه رو به چالش بکشم.با ما همراه باشید.(لبخند)





  • ماهی گلی

نفس عمیق...هااااااااااااا هوووووووووفففف  هااااااااااا هوووووووففففففف

 

خدایا شکرت!


  • ماهی گلی

من همچنان دلتنگم.


پ ن:دوباره اتاق به هم ریختس.تقصیر بچه ها نیستا! من آدم خابگاه نیستم! وگرنه بچه ها از اون جوقع کلی رعایت کردن.دستشون مرسی‌..

پ ن:اسی(استاد) بهم میگه چه قیافه مظلومی گرفتی به خودت!!
اسی جون قیافه مظلوم نگرفتم مظلومم.چهرم ذاتا مظلومه و شخص خودم مظلوم تر!! به سوی چراغ وای فای قسم


  • ماهی گلی

پرده های پذیرایی رو کامل زدن کنار..طبق عادت همیشگی نشستم وسط پذیرایی و صبحونه میخورم..یه گربه نشسته پشت پنجره،زل زده بهم،به صبحونه خوردنم.

گشنشه..سردشه..مچاله شده تو خودش.
مامان میره سمت پنجره و در بالکن،به حالت آماده باش درمیاد که درکه باز شد بپره بیاد تو..مامان درو باز نمیکنه،برمیگرده و اون مایوس حالت قبلی خودش رو ادامه میده...
نگام میکنه،صبحونه از گلوم پایین نمیره ولی میدونم که نون بربری بدم بهش نمیخوره..گوشت میخواد.
گوشت دم دستم نیست.به مامان میگم:مامان از گوشتای نهار بهش بده گناه داره.
میگه:باشه وقتی نهارو آوردم به اونم میدیم.
میگم:مامان درو باز کن بیاد تو
میگه:نجسه موش میریزه.
میگم:خب..بازکن بیاد بره تو راه پله
میگه:همینمون مونده راه پله رو پر گربه کنیم!

من دیگه نمیتونم صبحونه بخورم.زل زده بهم و گشنشه..

رفت... یه گربه دیگه اومد و باهم رفتن.گشنش بود،سردش بود...خدایا یه پناهگاه براشون پیداشه.

پ ن:و من میدانم که کودکان بی خانمان زیادی درسطح شهر سردشونه :(((


  • ماهی گلی

آدما یه وقتایی یه کارایی میکنن...اصلا چیکار به آدما دارم خودم خودم یه وقتایی یه کارایی میکنم... یه آبروریزی میشه .ینی خلاصش اینه که یه وقتایی یه غلطی میکنم که بعد هر غلطی میکنم نمیتونم اون غلط اولی رو جبران کنم! 

کاش مثل همیشه خنثی میموندم.کاش مثل همیشه لال میموندم!! کاش مثل همیشه از کنار حرفای ملت بی تفاوت رد میشدم! کاش چشای گرد شده از تعجبمو بروز نمیدادم!
پوووووف...آب رفته که برنمیگرده.امیدوارم فراموش شه.
امیدوارم عبرت بگیرم!


  • ماهی گلی