روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

اعصابم خط خطیه

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۹ ب.ظ

من فوق العاده سازشگرم! خصوصا با افرادی که تحت عنوان دوست باهام نسبت دارند.ینی ته ناسازگاریم با خونوادنه که خدایی با اونام راه میام.دیگه ببین چی باید شده باشه که من از اون حالت قربونت بشم،عزیزمی،هرچی تو دوس داری...خودم بیام بیرون و واستم مقابل دوتا هم اتاقیام که خدایی با یکیشون حق نون ونمک دارم وبگم اینطوری باشه کلامون میره توهم!




ببین عمق مطلب درچه حده که دوتا پست به فاصله چن ساعت رو بهش اختصاص دادم..از یونی برگشتم وارد اتاق شدم اومدم سمت تختا میبینم شلوار یارو وسط اتاق پهنه! هرکدوم چن تا کیف و کوله اینور اونور اتاق انداختن.بساط چایی و قحد و شیرینی وسط اتاقه!
خواستم خیر سرم نماز بخونم هرجا پاگذاشتم خورده نون بوده! مجبور شدم یه یک در یکی رو جارو کنم تمیز شه!!!
به خدا این انصاف نیست.نفر پنجمی که کمد نداره اینقد وسایلش پخش و پلا نیست که این دوتایی که کمد دارن مثلا!
الان که فشار روحی روانی بهم وارد شده پس افتادم یه ذره حالم جابیاد عکسای اتاقو میذارم ببینین تو چه طویله ای زندگی میکنیم!واژه مناسبیه،طویله!!

اینقد اعصابم داغونه اینقد عصبیم توانایی اونو دارم که یه به درک بچسبونم ته همه چی.ته دوستیا،ته احترام،ته عشق حتی!

اگه هرکسی خودشو اصلاح میکرد،اگه هرکسی یخ ذره فقط یه ذره شعور و ملاحظه داشت،دنیا گلستون میشد:/
لعنت به اون چن تا تست غلط زیست شناسی که منو تبعیدم کرد به این طویله خراب شده.

سپیده و ثمین چه دخترای ماهی بودن،چقد تمیزو مرتب وباسلیقه بودن...


  • ماهی گلی