روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

هیچ وقت از هم اتاقی شانس نیاوردم

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ق.ظ

کلت..بنگ..تموم! ولی باید جرئت شلیک داشته باشی و تهیه کلت هم خودش یه مسئله ست!  


طناب دار...ولی نه این خدایی خیلی سخته! همه رگات میترکه و دراثر خونریزی داخلی میمیری نه خفگی!
مرگ موش..روش فوق العاده ایه.ولی باز مشکل تهیه کردنش هست چون ممکنه تقلبیشو بدن و فلج شی مثلا!
اما اگه یکی باشه همکاری کنه...فک کنننن داروی بیهوشی با دوز بالا،معرکه ست ،راحت...میخوابی و دیگه بیدار نمیشی.فقط یه بیمارستانی باید همکاری کنه:(

خستم،کلافم،این چه وضعیه! کم فشار و بدبختی دارم.میام با اتاقی روبه رو میشم که انگار بمب ترکیده توش! این اصلا انصاف نیست.ملاحظه هم خوب چیزیه والا.
وقتی اتاق مال پنج نفره موظفی حقوق بقیه رو هم رعایت کنی.همه اتاق مال یه نفر دونفر نیس که کفشو پرکنی از لوازمت:/
مشمول ذمه ن.... هییییی خدا...یه ذره بهشون انصاف و مروت وفهم وشعور عطا کن:/


  • ماهی گلی