روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

عجببببب

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ

اسمش مهسا بود، دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی که به خواستگاری پسری از همان دانشگاه جواب رد داده بود و پسر روی پل عابر پیاده پل مدیریت ، به کمین نشسته بود و او را با چند ضربه ی کارد کشته بود.
در دادسرا از پسر پرسیده بودند عاشق او بودی؟
جواب داده بود : نه
پرسیده بودند: با تودوست بود ؟ به تو قول ازدواج داده بود؟
جواب داده بود: نه
پرسیده بودند: پس چرا او را کشتی؟
جواب داده بود: چون من موقعیت خوبی داشتم ، مادرم دبیر و پدرم معاون اداره است نباید به من جواب رد می داد.
خاتمی رئیس جمهور سابق بدون این که مهسا را بشناسد ، در مجلس ختم او شرکت کرد ؛ شاید برای یادآوری این فاجعه ... که مردان ما تحمل ِ شنیدن ِ نه را ندارند ...


سرور کتبی



پ ن:مگه میشه؟ مگه داریم؟!!!

پ ن:کپی شده از www.almatavakol.blog.ir










  • ماهی گلی