روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

دل دیوونه من

شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ق.ظ

از آزمایشگاه قارچ اومدم دستامو نشسته نشستم به بیسکوییت خوردن.. :دی الان فقط اون زخم و زگیلا جلو چشممن!


به طرز وحشتناکی حس گریه دارم.شاید به خاطر اینکه امتحان ویروس دارم و دقیقا افتاده رو کلاس انگلم هرچی هم میخونم ذهنم همه ویروسا رو پس میزنه!

شاید به خاطر اینکه کلا ایام امتحانا نزدیکه,شاید به خاطر علوم پایه,شاید به خاطر اینکه از الان دارم به حابجایی خابگاه فکر میکنم.

  • ماهی گلی