روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

جهت خالی نبودن عریضه

جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ

*گاهی مقابل حرفا و بی انصافیای دوستان فقط باید سکوت کرد...

*داشتم مهربونیای دوستامو مرور میکردم...سحروفاطی که هیچی..هروقت هرکدوم هرچی داشتیم مال هرسه تاییمون بوده.
دیروز که به خاطر برف آژانسا ماشیناشون دیربه دیر برمیگشت و‌ماهایی که میخاستیم بریم ترمینان عملا فلج شده بودیم.مهسااینا یه ماشین پیداکردن و رفتن.داشت میرف با اینکه عحله دلشت شماره یه آژانس دیگه رو‌بهم‌داد بعدشم که توراه بودن زنگیده بود که یه ماشین دم دره بیاین بااین برین بااینکه میتونست بیخیال شه!
هانیه شدیدا مریض بود آنفلوانزا گرفته بود حالش واقعا بد بود.ازش سوال ویروس خواستم خودش پاشداومد طبقه بالا فلشمو گرف و خودش پیشنهاد داد شهرزادو هم داره و برام میزنه.درخالیکه میتوتس حال بدشو بهونه کنه..
سولماز میدونست حزوه ندارم و خودش اومد در اتاق تحویلم دادبعدشم بااینکه میخاس مرور کنه اما نیومد دنبال حزوش..

اینا رو نوشتم که یادم نره.اگه یه وقتی بداخلاقی کردن یادم باشه به وقتش خوبی هم داشتن:)

پ ن:سه تا ستاره ها بی ربط بودن :دی
پ‌ ن:سال میلادی هم که گویا نو شد!هپی مپیا:)



  • ماهی گلی