روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

دلش برایم تنگ نشد

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ

بهترین قسمتش این بود

که پرده ها را کشیدم

و زنگ در را با پارچه‌های کهنه پوشاندم

تلفن را توی یخچال گذاشتم

و سه روز تمام

در تخت خواب ماندم


و بهتر از همه این بود

که کسی اصلا

دلش برایم تنگ نشد!


چارلز_بوکوفسکی


  • ماهی گلی