روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

من بی خانه آواره

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۴۰ ب.ظ

دارن از خابگاه میندازنمون بیرون :(

ورودیای جدید میان و تختا مال اوناس :(
خو لامصبا صبر کنین امتخانامون تموم شه بعد:/

چرا هنوز به من زنگ نزدن:(
نفر پنجم..بدون تخت..با یه تشک رو زمین..بدون کمد :(((((
فقط پاس شم فقط این علوم پایه لعنتی تموم شه پنجمم شدم عیب نداره:|


امروز رفتم استادو ببینم نبود بیکار نشسته بودم رو صندلیای جلوی در ورودی.
ورودیا با بابا مامانشون میومدن واسه ثبت نام.دنبال آموزش بودن.
از من نمیپرسیدن.حالا چرا؟چون فک میکردن منم ورودی ام و برا ثبت نام اومدم.
بابا من الان چن ساله تو اون دانشگام ینی اینقده بچه میزنم :/

بعله...خلاصه هیشی دیگه از خابگا میندازنمون بیرون:/


  • ماهی گلی