روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزنوشت

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۱۲ ب.ظ

بعد مثلا فک کن کلاس ساعت دوازده و بیست و پنج دقیقه تموم شه و سرویس هم دوازده و نیم بره.بعد فک‌کن گیر کنی بین این دوتا که حالا بیخیال نهارشم و با سرویس برم یا نهار بخورم و با آژانس برم؟!

 بعد دوستت بگه خب سرویسای پزشکی رفت سرویسای بنت که هستن.واینگونه خوشحال راه بیوفتی بری سلف.
بعد بری واستی جلو بنت منتظر سرویس.بعد یکی بیاد پرِپر!بعد ببینی یکی هم داره میاد سوار نشی .بعد ببینی ای بابا اون داخلی بوده:|
بعد هی منتظر هی منتظر که سرویس بعدی بیاد!و هی سرویس نیاد:/ و دست آخر یکی پرش بیاد سوارشیم رو کول هم:/
بعد ایستگاه اخرش پیاده شیم..بعد قرار باشه تاکسی بگیریم که ذاتا میشه نفری پونصدتا تک‌تومنی..بعد یهو یکی از دوستان خجسته فرمایش کنه که بچه ها خابکاه دوتا پل اونورتره بیاین پیاده بریم.بعد راه بیوفتیم پیاده گز کنیم مسیرو.بعد دقیقا زمان تعطیلی دبیرستان پسرانه از جلوش ردشیم:/
بعد هی برو تا برسی.مگه تموم میشد این مسیر
ینی خسیس تر از ما سه تا خودمونیم و بس:/

ای بابا


*خدایا امروز چن بار مراتب اعتراضم رو خدمتت عارض شدما.گفتم اینجا هم کتبیش کنم:|
ببین خدا انتقالی که نشد و نخواهد شد..اون مسئله هه هم که عملا نشدنیه گوییا!حداقل یه کاری کن اتاقم بشه عوض شه :/ واقعا غمگینماااا


  • ماهی گلی