روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

روزمرگی های یه جوجه پزشک

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

پرده های پذیرایی رو کامل زدن کنار..طبق عادت همیشگی نشستم وسط پذیرایی و صبحونه میخورم..یه گربه نشسته پشت پنجره،زل زده بهم،به صبحونه خوردنم.

گشنشه..سردشه..مچاله شده تو خودش.
مامان میره سمت پنجره و در بالکن،به حالت آماده باش درمیاد که درکه باز شد بپره بیاد تو..مامان درو باز نمیکنه،برمیگرده و اون مایوس حالت قبلی خودش رو ادامه میده...
نگام میکنه،صبحونه از گلوم پایین نمیره ولی میدونم که نون بربری بدم بهش نمیخوره..گوشت میخواد.
گوشت دم دستم نیست.به مامان میگم:مامان از گوشتای نهار بهش بده گناه داره.
میگه:باشه وقتی نهارو آوردم به اونم میدیم.
میگم:مامان درو باز کن بیاد تو
میگه:نجسه موش میریزه.
میگم:خب..بازکن بیاد بره تو راه پله
میگه:همینمون مونده راه پله رو پر گربه کنیم!

من دیگه نمیتونم صبحونه بخورم.زل زده بهم و گشنشه..

رفت... یه گربه دیگه اومد و باهم رفتن.گشنش بود،سردش بود...خدایا یه پناهگاه براشون پیداشه.

پ ن:و من میدانم که کودکان بی خانمان زیادی درسطح شهر سردشونه :(((


  • ماهی گلی

آدما یه وقتایی یه کارایی میکنن...اصلا چیکار به آدما دارم خودم خودم یه وقتایی یه کارایی میکنم... یه آبروریزی میشه .ینی خلاصش اینه که یه وقتایی یه غلطی میکنم که بعد هر غلطی میکنم نمیتونم اون غلط اولی رو جبران کنم! 

کاش مثل همیشه خنثی میموندم.کاش مثل همیشه لال میموندم!! کاش مثل همیشه از کنار حرفای ملت بی تفاوت رد میشدم! کاش چشای گرد شده از تعجبمو بروز نمیدادم!
پوووووف...آب رفته که برنمیگرده.امیدوارم فراموش شه.
امیدوارم عبرت بگیرم!


  • ماهی گلی

یه حس خوبی دارم ،نمیدونم به چی! نمیدونم چرا! فقط انگار که یه رضایت درونی باشه!! حتی نمیدونم من الان به چه علت باید رضایت درونی داشته باشم! مثلا به خاطر دوجلسه انگل دکتر خ که مونده یا به خاطر سه جلسه دکتر ح که باز مونده!!

 شاید توجهی که یه عده ای بهم داشتن باعث این حس شده‌.البته فک نکنین توجهشون مثبت بوده و هوامو داشتن و این حرفا نخییییر اتفاقا عجیب به تیروتفنگم بستن ولی باعث شد بدونم هنوز نایستادم هنوز دارم حرکت میکنم هنوز زندم هنوز تو اوجم!: دی
پ ن:آدما نمیتونن همیشه متشخص واتوکشیده بمونن بالاخره یه جایی خود واقعیشونو نسون میدن.تو این دوسه هفته یه سریا عجیب خودشونو نشون دادن! الکی الکی خودشونو کردن آدم بده! ولی ته همه اینا من به خودم وپیش بینیم افتخار میکنم;-)
پ ن:دوباره جزوه دادن دست من! حالا صبر کنین تا جزوه آماده شه خخخخ خداروشکر این یکی منبعش کتابه خیلی گیر جزوه نیستن وگرنه یه حزوه ای تحویل میدادم برن حال کنن!
پ ن:ته ته ته همه چی اینه که فقط یکی فقط یکی باهات باشه هواتو داشته باشه دوست داشته باشه... همون یکی کافیه که بهس تکیه کنی و بگی گور بابای دنیا وآدماش.تا میتونین زیرآب بزنین.من یکی رو دارم که برام خیلییییه.
حالا برای این«یکی»فکرتون جای دور وپرت نره ها منظورم خداست.بهله اینجوریاس :)
حالم عجیب خوبه...الهی که حال دل همه خوب باشه



  • ماهی گلی

 از این پارچه های نواری سبز هست،نسبتش میدن به امام حسین،نیت میکنن میبندن دور مچشون..

بعد مثلا مدلشم اینطوریه که اگه گرهش باز شد ینی گره از کارت باز میشه و به حاجتت میرسی!
من از همین پارچه نواری های سبز بستم.منتهی عاطغه گرهشو همچین محکم زده عمرا باز شه!! ینی حاجت روا نمیشم؟؟!!!
پ ن:یه سری چیزا دیگه ته خرافاته!!!

پ ن۲:یه حالتی شبیه این دارم :)(   هم خوشحالم هم ناراحتم از طرفیم نگرانم!!


بعدانوشت:بسی ابراز خرسندی وشعف میکنم از عدم حضور استاد و تشکیل نشدن کلاس.. غیبت رو به جون خریده و نرفته بودم.تشکیل نشده!
آاااای جیگرم حال اومد.یه سری با قصدوغرض رفته بودن.حال داد کنف شدنشون خخخخخ


  • ماهی گلی


یا حسین...  

 







دستمونو بگیر،ارباب


  • ماهی گلی

دنیا چقد کوچیکه!!!!

دارم پیج اینستای همکلاسی و دوس پسر صبارو میبینم..فک کن کیارو باهاش دیدم!! بغل هم،رفیق هم!!!
آرش!!! حالا این که هیچی،تبریزیه
امیرحسین!!!!!!!!!!!!!!!! ارومیه ایه!!!!!!!!!
الله اکبر!!!!


  • ماهی گلی

یا حضرت فیل!! یا امامزاده بیژن!!!

چه مرکز فسادیه کادر درمان! کادر بیمارستان!!!
عاغا من نظرم بالکل عوض شد! به هیچ وجه من الوجوه با پزشک ازدواج نخواهم کرد!
مهندس،استاددانشگاه..یه همچین چیزی خخخخ حالا نه که ریخته!!
میگمااا خدااا
یادته پارسال گفتم هرکی منو ازت خواس بهش نده بخندیم؟!!
الان میگم هرکی منو ازت خواس زودی بهش بده،گناه داره والا بوخودا :دی
البته اول یکی پیدا شه بشینه تو هیئت اشک بریزه بگه این دختر حق منهههه،سهم منهههههه....بعد تو یکهو منو بنداز تو دامنش خخخخخ



  • ماهی گلی

دارم یخ میکنم! به صورت زیر پوستی میلرزم! درخت پشت سرم که شاخه وبرگش بالا سرمه کاملا جلو آفتابو گرفته.فقط یه کم از پای راستم آفتاب میگیره..گرماش چقد مطبوعه.

 

این نوعی خودآزاریه! که نمیرم داخل که این لرز رو دارم تحمل میکنم!

هرچی که هوا سردتر میشه تمایلم به جفت داشتن بیشتر میشه! نیازمند یک عدد بغل هستم.

اصن فصل جفت گیری باید تو زمستون باشه!


  • ماهی گلی

عاغااااااا مهدون اومده بود داشت درمورد بیمارستان و پرسنل و انترن منترنا حرف میزد


یه چیزایی گف از روابط آزاد وخاکبرسری این مردای پزشک و دانشجوهای مردپزشکی!!!!! غیرقابل باور.همین! غیر قابل باور!

اوهوم اوهوم یه چیز دیگم گف.گف که دختراشون اکثرا با لیسانسه ها وبازاریا ازدواج میکنن!!
بازار بد کساده ها برا دخترای پزشکی :دی


  • ماهی گلی

نظرسنحی..


    

رای اکثریت...هه هه
شرکت تو هرنظرسنجی تو فضایی مثل کلاس ما توهین به شخصیت خوده! برای همینم بود که نمیخواستم شرکت کنم.
ته نظرسنحی هشتاد بیست به نفع شنبه بود اما حالا چی شده؟!
یه وقتایی کلا نمیشه حرف زد.حرف زدنت نمیاد.ازبس که از سطح شعور طرف مقابلت ناامید میشی.

ولی واقعا آرزو میکردم کاش درک شرایط خابگاه براشون ممکن بود.ینی وقتی میگن خابگاهی میتونه چهارساعت بین دو کلاسو بره خابگاه استراحت کنه من جدا خندم میگیره.
به خدا قسم تو خابگاه ساعت یک دو نصف شب اینقد شلوغه نمیشه استراحت کرد وسط روز که جای خود دارد!
ولی در کل حال کل کل ندارم.خودشون نیستن.مصاف عادلانه ای نیس که سر ذوق بیارتم و بگم آرهههه باهاشون حرف میزنم مقابلشون می ایستم.
خودشون نیستن.من منم یه دانشجوی ساده اما اونا نه! یکیش باباشه،یکیش مامانشه،یکیش عموشه،یمیش کوفتشه،یکیش زهرمارشه!
همه برنانه ها با روابط جلو میره.من ترجیح میدم آروم یه گوشه بشینم و سعی کنم برنامه شخص خودم خوب جلو بره چه با خابگاهیا چه با بومیا!
تو همه اون یه ربع بیست دیقه ای که داشتن دادوفریاد میکردن خصوصا وقتایی که صدای ک س،س س،میومد اونجاهایی که پ ا داشت منت گذاری میکرد سرچیزایی که یادم نمیاد! فقط داشتم حرصمو سر لاک ناخنم خالی میکردم!
من تا جاییکه یادمه همیشه هرکلاسی رو به خاطر تعطیلی نرفتم غیبت خوردم.لطفاشون یادم نمیاد!!!

حالا مگه سه حلسه کلاس اصن ارزش این بحثارو داشت؟! برای من که فرقی نداره میخواد شنبه باشه میخواد آخرترم باشه.
فقط کاش شعورشون اینقد قد میداد که خابگاه جای استراحت وآسایش نیست.
من هیچ امیدی به درست شدن جو کلاس ندارم:/

پ ن:مرسی که آقایون وخانومای دکتر وقت میذارین و چرت وپرتای منو میخونین.من تازه دیروز فهمیدم :دی
پ ن۲:روابط و رفاقت پسرا فوق العادس.همه حرفاشونو حتی شده فحش باشه تو روی هم میگن و بعدم خالی میشن و همچنان رفیقن.حالا دخترا...تو روی هم عزیزم و نازم و...البته درمواردی! وگرنه که روشونو میکنن اونور از کنارهم رد میشن! تاهم میتونن پشت سرهمدیگه غیبت وتهمت!
پ ن۳:درشروع کار وقتی اومد جلو واستاد هی ام نگا کرد راستش یه لحظه ترسیدم! ترس که نه...یه استرس وهیجانی گرفتم! چون اصلا برام قابل پیش بینی نبود جی میخواد بگه!
یه جادیگه هم ترسیدم اونجایی که یهو ب ح صداشو برد بالا که:نه آخه من چی میپرسم تو چی میگی!
پ ن۴:تسلط نماینده به اوضاع قابل تحسین بود! اون میزان ریلکسی.

القصه..من که رفتم بخوابم.خواب حاصل از چهارتا قرصااا! شما همکلاسیای...... هم بیاین بخونین:دی
کامنتم بذارین خوشال میشیم! با اسم لطفا


  • ماهی گلی